محل تبلیغات شما

سه سال شد. از روزی که مدرسه راهنمایی غیرانتفاعی رو گذاشتم کنار و رفتم پیش دبستانی.

ی هفته اول مات و مبهوت بودم که قراره من چکار کنم! چی به اینا یاد بدم؟ اخه زبون همدیگه رو حتی بلد نبودیم.

اصلا تا اون موقع پام رو توی مدرسه پسرونه نزاسته بودم. چه برسه به روستا و عرب زبان.

پسرهای اون سال خیلی تخص بودن. هر روز میرفتم میگفتم امروز حتما دق میکنم از دستشون. هر لحظه دعوا میکردن.فحش ناجور میدادن. این در حالی بود که من ی تایم بیمارستان هم میرفتم وقتی تایم عصر بودیم. ولی در اصل همه کارها با من بود. کلی هم بدفکری داشتم حسابی داغون بودم. تازه کوهنوردی رو شروع کرده بودم.ثبات و قرار نداشتم.هر چیزی رو میخواستم امتحان کنم.

بعد از دو هفته ی همکار برام فرستادن. چاق و قد بلند. بچه ها اونو که میدیدن ساکت میشدن. ولی متاسفانه اون هیچ وقت تدریس نکرده بود. به قول خودش، تهران کار میکرد و ماهی سه چهار تومن حقوقش بود. به اصرار خانواده برگشته.اصلا خبر نداشت چکار قراره بکنه و هیچ پولی توش نیست!

کم کم دستم اومد چکار کنم. اون سال خیلی سخت بود ولی اتفاق های خوبی افتاد. اخر اون سال به خودم قول دادم سال بعد دیگه نمیرم پیش دبستانی.

الان که نگاه میکنم سال سوم شده که دارم میرم. اینجور که بهش فکر میکنم افسرده میشم. سه سال با هیچی.

درامد ما شهریه دانش اموزامونه. توی روستا امسال ماهی ۵۰ میدن که روستای ما خوبه که پول میدن. اکثر روستاها هیچ پولی نمیدن.

بچه ها و شاگردام رو خیلی دوست دارم. حتی ی جورایی روشون تعصب دارم‌.

هم شیرینن هم اعصاب خرد کن. به خصوص اونایی که خیلی فضولی میکنن و به هیچ صراطی مستقیم نیستن. وقتی جیزی یادشون میدم خودم لذت میبرم. وقتی دستشون رو میگیرم کیف میکنم. امسال ۱۷ تا شاگرد دارم. ۱۷ مدل پسر مختلف. هر کدوم ی جوری ان ولی غالبا لوس و وابسته ان. یاد گرفتم در جای مناسب محکم باشم و حتی داد بزنم ولی در غالب اوقات مهربون باشم و هر جور میشه محبت کنم.

ی همکار جدید امسال برام اومده که بلد نیست محبت کنه.خشکه. برای همین روزهایی که من نیستم، خیلی اذیتش میکنن و میگن ما اون خانم رو میخایم!

امسال مرتب نمیرم مدرسه که خوبه.تقریبا دو هفته اول رو نرفتم و برای ازمون خوندم. بعد از اون چون همکارم هفته ای یکی دو روز نیست، منم به جای اون یکی دو روز نمیرم.

کرایه راه ی خرده کمتر میشه. برای این تعداد شاگرد هم ی مربی کافیه‌.

پ.ن: امروز شنبه اس.☆ خوشحالم و سپاسگزارم.

پروژه دیوار خاطرات

ازمون استخدامی دبیری ریاضی

فسقلی های اعصاب خرد کن

رو ,اون ,ی ,سال ,ولی ,هم ,اون سال ,چکار کنم ,بچه ها ,ی همکار ,بعد از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمونه سوالات آزمون های بورس - اصول بازار سرمایه - تحلیل گری اصحاب یمین رزمی کاران فدائیان مهدی(عج)آبجہان nallelahou پایگاه خبری تحلیلی فیروز پرس checubarsi furcuaconfe footnestdyco erfan jumpcamopart